خانه » مهمترین اشتباه هایی که والدین هنگام حرف زدن با فرزندان خود مرتکب می شوند
حرف زدن با فرزندان
حرف زدن با فرزندان
روانشناسی

مهمترین اشتباه هایی که والدین هنگام حرف زدن با فرزندان خود مرتکب می شوند

Sending
User Review
0 (0 votes)

اشتباه والدین هنگام حرف زدن با فرزندان

پدر یا مادر بودن یکی از چالش برانگیزترین و معنادارترین وظایف زندگی است. متآسفانه عقاید و تصورات عمومی غلط در مورد تربیت فرزندان مسئول منجر به ناکارآمدی ارتباط بین فرزندان و والدین و ایجاد حس مبارزه بر سر اثبات قدرت می شود. بعضی از والدین راهبردهایی استبدادی برای تربیت فرزندان خود انتخاب می کنند و به کودک اجازه ی احساس مستقل بودن، حرف زدن و مفید بودن نمی دهند. دسته ی دیگری از والدین بیش از حد در برابر کودکان تسلیم می شوند و چیزی در مورد محدودیت ها و خود کنترلی به فرزندان خود نمی آموزند. در تشکیل یک رابطه ی صحیح والدین باید هنگام حرف زدن با فرزندان دقت زیادی داشته باشند.

بهترین دسته ی والدین آن هایی هستند که منصفانه، منعطف و محترمانه با فرزندان خود رفتار می کنند و به جای نتیجه، یادگیری را اصل قرار می دهند. درست شنیدن، احترام به احساسات، حق انتخاب دادن و اعمال محدودیت های منصفانه و روشن برای رفتار های غیر قابل قبول؛ مجموعه رفتار متعادلی است که همه ی والدین باید برای رسیدن به آن تلاش کنند.

در این مقاله قصد داریم برای جلوگیری از شیوه های ناکارآمد برقراری ارتباط و حرف زدن با فرزندان مثال ها و راهکار هایی را آموزش دهیم:

 

صحبت کردن بیش از حد

زمانی که والدین به میزان زیادی صحبت کنند فرزندان دیگر صحبت های ان ها را نمی شنوند. تحقیقات نشان داده است که مغز انسان تنها 4 بخش از یک موضوع واحد یا منحصر به فرد را می تواند در حافظه ی فعال کوتاه مدت نگه دارد. این مقدار برابر با 30 ثانیه یا یکی دو جمله است.

 

مثالی از رفتار اشتباه

“من نمی دونم در مورد کلاس نقاشی و بسکتبال چکار باید کرد. کلاس بسکتبال سه روز در هفته است و کلاس نقاشی یکشنبه ها درست بعد از بسکتبال شروع میشه. برای همین باید شنبه شب وسایل نقاشی رو آماده کنار بگذاری و یکشنبه با خودت سر کلاس بسکتبال ببری. ضمناً کار های مدرسه هم باید قبل از کلاس رفتن انجام بشه چون وقتی برگردی دیگه نمی تونی اون ها رو انجام بدی….”

در این پیام حرف های زیادی گفته شده است که یک کودک را کاملاً گیج می کند و ترجیح می دهد کلاً به حرف والدین گوش ندهد. به علاوه لحن کلی این پیام حالتی منفی و مضطرب دارد و شک و اضطراب را در کودک ایجاد می کند. لازم نیست تمام این اطلاعات یکباره به کودک گوشزد شود. برای حرف زدن با فرزندان در چنین مواردی باید مطالب را تفکیک کرد تا برای کودک قابل هضم شود. اجازه بدهید فرزندتان نظرات خود را باری برنامه ریزی ابراز کند.

 

مثالی از رفتار درست

“پسرم/دخترم بعضی روزهای هفته هر دو تا کلاس بسکتبال و نقاشی رو باید بری. بیا با هم فکر کنیم که چطور برنامه ریزی کنیم تا به موقع به هر دو تا کلاست برسی.”

در این پیام دو عبارت به کودک گفته می شود. به این شکل او می تواند اطلاعات را بهتر دریافت کند. در یک عبارت هدف کلی بیان شده و در عبارت دوم انجام کاری از او درخواست می شود. در نهایت تفکر و تمایل به همکاری در کودک بهتر خواهد شد.

 

غر زدن و مدام هشدار دادن

بسیاری از والدین تجربه ی ناخوشایند راهی کردن اعضای خانواده هنگام صبح را دارند. وقتی باید بچه ها تغذیه ی ظهر، لباس ورزشی، ساز، تکالیف امضا شده و … را همراه خود ببرند وضعیت دشوار می شود. فرزندی که صبح هگام انگیزه ی آماده شدن برای رفتن به مدرسه را ندارد بزرگترین چالش والدین مخصوصاً والدین شاغل است. بسیاری از والدین کنترل خود را از دست می دهند و سعی می کنند اوضاع را خودشان به درستی پیش ببرند و با امر و نهی و انتقاد و غر زدن کودک را وادار به انجام کارهایش بکنند.

شما هنگام حرف زدن با فرزندان در چنین موقعیتی با غر زدن به کودک یاد می دهید که شما را نادیده بگیرد چون می داند که غر زدن ها هر گز تمام نمی شوند. گرچه بچه های کوچک تر در ابتدا به کمک والدین نیاز دارند اما والدین متعادل همزمان با رشد کودک مسئولیت های بیشتری را بر دوش کودک می گذارند تا کار های شخصی خود را انجام دهد.

 

مثالی از رفتار اشتباه در برابر کودک 10 ساله

“من همیشه باید شما رو یه ساعت زودتر بیدار کنم چون هیچوقت سر موقع حاضر نمی شید. زود لباساتونو بپوشین. تکالیفتونو دادین امضا کردم؟”

ده دقیقه بعد

“بهتون گفتم حاضر شید اما هنوز دارین دور خودتون می چرخین. یه کاری می کنین هممون دیر برسیم. زود دندوناتونو مسواک بزنین حاضر شین. ”

ده دقیقه بعد

“دفتر مشقت کو؟ گفتم بیارش امضا کنم. هنوز لباستم نپوشیدی؟ دیرمون شد.”

و همینطور ادامه دارد

این نوع رفتار از سوی والدین باعث می شود به طور غیر مستقیم بچه ها به این باور برسند که نمی توانند مسئول کاری باشند و اعتماد به نفس مدیریت کارهای شخصی خود را از دست می دهند. این نوع از پدر مادر ها به اصطلاح پدر مادر های هلی کوپتری نامیده می شوند  که در نهایت فرزندانی بی اعتماد به نفس و وابسته بار می آورند. لحن این نوع حرف زدن با فرزندان نیز تند و منفی است و خشم و مقاومت را در کودک ایجاد می کند.

 

مثالی از رفتار درست در ارتباط با کودک 10 ساله

“ما تا 45 دقیقه ی دیگه از خونه میریم بیرون. اگه همه ی چیزهایی که لازم داری تا اون موقع آماده نکنی خودت باید برای معلمتون توضیح بدی.”

در این گفتمان به صورت مختصر و مفید وظایف کودک شرح داده می شود و در انتها در صورتی که کودک وظایف خود را عمل نکند تمام مسئولیت بر عهده ی خودش خواهد بود. قضاوت، اضطراب و کنترل شدگی در این گفتمان برای کودک وجود ندارد. والدین اجازه می دهند کودک خودش مسئول تمام کارهایش باشد.

 

استفاده از اهرم گناه و شرم برای رسیدن به فرمانبرداری

یکی از مهمترین درس هایی که والدین می گیرند این است که کودکان کوچک به طور طبیعی احساس هم دردی و توجهی به نیاز والدین خود ندارند. احساس همدردی به مرور زمان با بالغ شدن و با دیدن توجه شما به خود آن ها در وجودشان تقویت می شود. به همین دلیل اینکه انتظار داشته باشید بچه ها بتوانند از دیدگاه شما دنیا را ببینند انتظار نا به جایی است. عدم حس همدردی و درک شما به معنی بد بودن بچه ها نیست. باید بدانید که آن ها فقط بچه هستند و دنبال سرگرمی لحظه ای و آموختن چیزهایی در مورد دنیای اطرافشان می گردند. بسیاری از والدین اغلب نیاز های خود را فراموش می کنند و به دنبال آن نیز از عدم همکاری و همدردی بچه ها شکایت دارند. پدر و مادر قبل از رفتار و ححرف زدن با فرزندان باید بتوانند با احساسات خود ارتباط بگیرند و آرامش خود را در ابراز احساسات خویش حفظ کنند.

 

مثالی از رفتار اشتباه

“تا حالا چند بار بهت گفتم اسباب بازی هات رو جمع کنی ولی هنوز همینجان. اصلا برات مهم نیست؟ نمیبینی من تمام روز سر پا بودم داشتم کارای شما رو می کردم. چرا انقدر خود خواهی؟”

این نوع والدین انرژی منفی زیاد در گفتار خود به فرزند منتقل می کنند. این گفتگو سرزنش و بی احترامی را به فرزندان می آموزد. خطاب خودخواه بودن به یک بچه آسیب زننده است. بچه ها این برچسب های منفی را درونی سازی می کنند و فکر می کنند به اندازه کافی خوب نیستند. تحقیر و ایجاد احساس عذاب وجدان در بچه ها ساختار مغزی ان ها را در جهت منفی شکل می دهد. در گفتگو با بچه ها رفتار های نادرست را گوشزد کنید اما بچه ها را دوست داشتنی خطاب کنید.

 

مثالی از رفتار درست

“می بینم که هنوز اسباب بازی هات رو جمع نکردی. این منو ناراحت می کنه. برای من مهمه که خونه ما همیشه تمیز و مرتب باشه. هر کدوم از اسباب بازی ها که بیرون از خونشون موندن امشب باید برن تو پارکینگ بخوابن. می تونی با جمع کردن وسایلت فردا اون ها رو پس بگیری”

این دسته از والدین به وضوح احساسات خود را بدون خشم و عصبانیت بیان می کنند. تنبیهی معقول برای شلختگی کودک در نظر گرفته شده است و ضمناً فرصتی به او داده می شود تا اشتباه خود را جبران کند. هیچگونه برچشب منفی نیز به کودک زده نمی شود.

 

گوش ندادن

همه ی ما دوست داریم به فرزندانمان بیاموزیم به دیگران احترام بگذارند. بهترین راه آموزش این است که احترام در روابط فردی خانوادگی جریان داشته باشد. این کار به کودک کمک می کند تا ارزش و احترام و همدلی یاد بگیرد و مهارت های ارتباط موثر را در بزرگسالی بشناسد و عملی کند. اغلب با توجه کامل به حرف های کودک گوش دادن، برای بسیاری از والدین دشوار است. زیرا بچه به مانعی برای فکر کردن به تمام کار های دیگر زندگی تبدیل می شود. اما گوش دادن نیز به اندازه حرف زدن با فرزندان اهمیت دارد. در زمان گرفتاری می توان برای مثال به بچه ها گفت ده دقیقه صبر کنند تا شما از کار فارغ شوید. البته دقت کنید بچه ها نمی توانند برای مدت طولانی صبر کنند تا شما به حرف آن ها گوش دهید.

 

مثالی از رفتار اشتباه

پاسخ والدین به کودکی که مسابقه فوتبال را برنده شده است:

(بدون تماس چشمی) “اوه عزیزم، خیلی عالیه. حالا برو با خواهرت بازی کن” و همزمان با خود زمزمه کند درجه حرارت فر باید چند می بود ؟

گوش دادن موثر به کودکان شامل تمام حالات غیر کلامی و زبان بدن و نشان دادن درک با چهره و کلمات درست و به خصوص تماس چشمی است. این کار کاملاً می تواند به کودک ثابت کند که برای والدین اهمیت دارد یا خیر. این گفتمان نا درست می تواند به کودک احساس تنهایی و خوب نبودن بدهد.

 

مثالی از رفتار درست

پاسخ والدین به کودکی که فوتبال را برنده شده است:

“چقدر عالی که تونستید گل بزنید! من واقعاً به تو افتخار می کنم. بگو ببینم چجوری تونستید گل بزنید؟”

این والدین علاقه و شور و اشتیاق خود را به فرزند منتقل می کنند. دعوت بچه ها به توضیح بیشتر از آنچه که اتفاق افتاده بسیار مهم و موثر است. این واکنش به کودک ثابت می کند که بسیار برای والدین خود با ارزش و با اهمیت است. داشتن چنین احساساتی به صورت دائمی به کودک کمک می کند تا ساختار مغزی وی به صورت مثبت شکل بگیرد.

 

سخن آخر

پدر و مادر بودن یکی از دشوار ترین کار های و وظایف یک انسان در طول عمر او است. همه ی ما در انجام این وظیفه اشتباهاتی را مرتکب شده ایم. ما باید ابتدا از احساسات و واکنش های نا خود آگاه خود مطلع شویم و به اندازه کافی با فکر و طمأنینه تصمیم بگیریم تا بتوانیم در بزنگاه ها رفتار درستی در قبال فرزندانمان نشان دهیم. این مسآله به ویژه هنگام حرف زدن با فرزندان پر رنگ تر می شود. با اعمال روش های ذکر شده به طور نا خود آگاه به بچه ها محدودیت ها و احترام را می اموزیم.

پدر و مادر باید به اندازه کافی ابتدا ذهن خود را تربیت کنند تا بتوانند تاثیر درستی بر بچه ها داشته باشند. والدین باید هر لحظه اولیت های خود را چک کنند و به این فکر کنند که انجام یک رفتار یا گرفتن یک تصمیم واقعاً ارزش دارد یا خیر. کودکانی که والدین محترم، مشارکت کننده و حامی دارند یاد می گیرند احساسات خود را تحت کنترل داشته باشند و روابط دوستانه ی بهتری در بزرگسالثی برقرار خواهند کرد.

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x